توضیحات محصول
دانلود نمایشنامه مکبث نمایشنامه‌ای تراژدی از نویسنده بزرگ ویلیام شکسپیر است. کسی به درستی نمی‌داند این نمایشنامه چه موقعی به نگارش درآمده ولی نقدنویسان زمان آن را بین سال‌های 1599 تا 1606 برآورد کردند. داستان مکبث به زبان ساده یکی از پرطرفدارترین نوشته‌های شکسپیر است که بعضی از بخش‌های آن به شعر هم مبدل شده. در ادامه به برسی متن نمایشنامه مکبث در سایت جت پروژه خواهیم پرداخت.
مقدمه ای بر مکبث ترجمه داریوش آشوری
جالب است بدانید خود شکسپیر در نخستین نمایشی که از آن به اجرا درآمد ایفای نقش کرده بود. دانلود نمایشنامه مکبث برگرفته از جنگ‌های اسکاتلند است که با استعداد و خیال‌پردازی شکسپیر گره خورده و داستانی شگفت‌انگیز را ایجاد کرده است.
خلاصه مکبث:پایه تراژدی مکبث وقایع تاریخی اسکاتلند است، ولی شکسپیر موافق سلیقه و خوی هنری و ادبی خودش تغییراتی در آن داده و پیشامدهای جنگ‌ها را به هم آمیخته است. مکبث ترجمه داریوش آشوری، سرگذشت زیان جسمی و آثار منفی روحی – روانی فزون‌خواه سیاسی و نفراتی که به دنبال نفس سلطه هستند را به بهترین صورت نمایش‌‌پردازی و مجسم کرده است.
اگر از کتاب مکبث ویلیام شکسپیر در شاخه صد کتاب برتر لذت بردید، کتاب هملت شکسپیر را از سایت جت پروژه تهیه کنید.
نقد و بررسی متن نمایشنامه مکبث
خلاصه مکبث شامل بخش‌های ثابتی هستند، در ابتدا توضیحاتی در مورد نویسنده وجود دارد چرا که وقتی شما با نویسنده آشنا باشید بهتر با کتاب ارتباط برقرار می‌کنید. در بخش بعدی، توضیحی کلی در مورد کتاب است که شما بتوانید در یک نگاه با مبحث کلی کتاب آشنا شوید و بخش آخر هم چکیده مفید آن است.
بخشی داستان مکبث به زبان ساده
در بخشی از خلاصه مکبث می‌خوانید:
بانو مکبث از خدمتکاری در خصوص خروج بانکو می‌پرسد. او می‌خواهد با مکبث ملاقاتی داشته باشد. مکبث وارد می‌شود.
بانو مکبث: سرورم دیگر باید از شر افکار تاریک رها شوید. چیزی که انجام شده است دیگر قابل تغییر نیست.
مکبث: ما مار را زخمی کرده‌ایم، اما آن را از بین نبرده‌ایم. این مار هر لحظه می‌تواند به ما حمله کند و آرامش را از ما برباید. می‌تواند هر شب به شکل کابوسی بر ما وارد شود. گمان می‌کنم مرگ دانکن از زندگی من زیباتر باشد.
بانو مکبث: آرام باشید سرورم. بیایید تا به مهمانی امشب فکر کنیم.
مکبث: تا زمانی که بانکو و فلینس زنده هستند، نمی‌توانم لحظه‌ای آرام باشم. پادشاهی فرزند بانکو، قرار را از من گرفته است.
بانو مکبث می‌گوید که آن‌ها همیشه زنده نخواهند بود و مکبث این حرف را تایید می‌کند. اما مکبث ترجیح می‌دهد تا به سرانجام رسیدن نقشه‌ی خود، چیزی به او نگوید. بانو مکبث هم دیگر چیزی نمی‌پرسد.
قوانین ثبت دیدگاه